تاریخچه آلمان

آلمان باستان
ژرمن‌ها در دوران باستان آمیزه ناهمگونی از قبایل بودند که اروپا را در محدوده میان رودخانه‌های راین و ویستولا و میان رود دانوب و دریای شمال و دریای بالتیک اشغال می‌کردند. رومیان برای شناسایی این اقوام صفت گرمانوس را به کار می‌بردند (که مشتق شده از germen به معنی اولاد است) و در لاتین به معنای به وجود آمده از یک پدر و مادر است و شاید در اطلاق این نام به ژرمن‌ها سازمان خویشاوندی قبایل توتون مد نظر بوده‌است. با تصرف سرزمین گل (۵۱ قبل از میلاد) در غرب اروپا توسط ژولیوس سزار امپراتور وقت روم، جنگ‌های میان ژرمن‌ها و رومیان در کرانه‌های رود راین برای اولین بار به وقوع پیوست. این جنگ‌ها در آغاز با پیروزی نیروهای رومی همراه بود ولی نیروهای رومی هرگز درصدد اشغال دایمی مناطق آنسوی رود راین برنیامدند و این رودخانه همواره از سوی رومیان به عنوان مرز ایده آل امپراتوری روم و ژرمن‌ها شناخته می‌شد.

درگیریهای خونین قبایل ژرمن و رومیان در سال ۳۷۸ میلادی و با وقوع جنگ ادرنه به صورت برگشت ناپذیری به نفع اقوام ژرمن رقم خورد. این جنگ به عنوان یکی از تعیین کننده‌ترین جنگ‌های تاریخ شناخته می‌شود که در آن لژیون‌های پیاده رومی به دست سواره نظام گوتی (از قبایل ژرمن) شکست خوردند. پس از این جنگ به علت نمایش تفوق بزرگ سواره نظام؛ لژیون‌های پیاده رومی دیگر هرگز تشکیل نشدند. از آنجا که رومیان سواره نظام ناچیزی داشتند در دوران پس از این جنگ عمدتا از مزدوران ژرمن یا هون به عنوان سواره نظام استفاده می‌کردند و در نتیجه وضعیت نظامی در روم دستخوش تغییرات بزرگ و تعیین کننده‌ای گشت. در نهایت در سال ۴۰۶ میلادی ائتلافی از قبایل ژرمن که عمدتا از مارکومان‌ها، کوادها، وندال‌های بالا رونده و وندال‌های پایین رونده تشکیل می‌شدند از راین گذشتند و با اشغال فرانسه موجبات تجزیه امپراتوری روم را فراهم کردند.

این دوران مقارن است با هجوم هون‌ها به رهبری آتیلا به سرزمین‌های ژرمن‌ها (۴۳۳-۴۵۳) که موجب درگیری هون‌ها از یک سو و قبایل ژرمن و روم شرقی و روم غربی از سوی دیگر بود. در نهایت در سال ۴۵۴ میلادی و به دنبال مرگ آتیلا، ژرمن‌ها به رهبری ژپیدها توانستند هون‌ها را شکست دهند.

آلمانی میانه

زبان آلمانی علیا و سفلای میانه در حدود سال‌های ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ میلادی این کشور رواج داشته است. در این دوره بسیاری از کلمات ساده‌تر، روان‌تر شدند و نحوه صرف اسم‌ها و فعل‌ها نیز ساده‌تر از آلمانی کهن گردید. در این دوره زبان آلمانی علیای میانه در زمینه ادبیات و شعر و زبان آلمانی سفلای میانه در زمینه‌های اقتصادی رشد بسیاری کردند.

سبک ادبی زبان آلمانی علیا در این دوره بسیار تحت تاثیر ادبیات فرانسه بود چرا که در این دوره ملت‌های فرانسه و جنوب آلمان با هم متحد شده و در جنگ‌های صلیبی شرکت می‌کردند تا مناطق بیت المقدس را از سلطه مسلمانان بیرون آورند. حماسه‌هایی که در آن زمان در فرانسه برای سلحشوران و شوالیه‌ها سرائیده می‌شد، در جنوب آلمان مورد توجه قرار گرفت و آن‌ها نیز تلاش کردند با وام‌گیری لغات از فرانسه سروده‌های حماسی خود را در وصف قهرمان‌های آلمانی داشته‌باشند. سروده‌هایی که به دلیل بی‌سوادی عامه مردم و بیشتر در قلعه‌ها و کاخ‌های امرا و کلیسا‌ها خواننده داشتند.

در شمال آلمان اما نوشته‌ها بیشتر رنگ و بوی اقتصادی و تجاری داشتند. در آن دوره مناطق شمال آلمان با برخی از کشورهای حوزه‌های اسکاندیناوی و بالتیک و روسیه طبق پیمانی به نام هانسیتیک با هم در تبادل تجاری بودند و کلیه اسناد و قراردادها مالی در این پیمان به زبان آلمانی سفلای میانه نوشته می‌شد. در نتیجه استفاده از این زبان در مبادلات تجاری علاوه بر شمال آلمان به مراکز تجاری سایر کشورهای عضو پیمان هانسیتیک گسترش یافت و موجب رشد کیفیت آن گردید.

جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم، جنگی فراگیر بین سپتامبر ۱۹۳۹ تا اوت ۱۹۴۵ بود. این جنگ بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد تا جایی که دو دسته از کشورهای مختلف به نام‌های متحدین و متفقین به وجود آمد. این گسترده‌ترین جنگ جهان است که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند. در طول این جنگ کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر محور ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. این جنگ همچنین باعث کشتارهای جمعی از جمله بمباران درسدن و بمباران هسته‌ای هیروشیما و ناکازاکی شد. در طول جنگ جهانی دوم بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونین‌ترین درگیری انسان در طول تاریخ است. 
آتش جنگ جهانی دوم رسما در روز 3 سپتامبر 1939 با اعلان جنگ کشورهای انگلستان و فرانسه به آلمان آغاز گردید . 
این اعلان جنگ با بهانه حمله آلمان نازی به لهستان اعلام گردید 
به طور اساسی می‌توان ریشه جنگ جهانی دوم را در جنگ جهانی اول جستجو کرد. با شکست سه محور اصلی یعنی امپراتوری اتریش-مجارستان، امپراتوری عثمانی و امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای از سوی دولت‌های پیروز جنگ جهانی اول به این کشورها تحمیل شد. بخش‌های متعددی از خاک این کشورها به کشورهای همسایه بخشیده شد و از تجزیه امپراتوری اتریش-مجارستان کشورهایی نویی متولد شدند. 
قرارداد ورسای که توسط متفقین (انگلستان ، ایالات متحده آمریکا ، فرانسه) طراحی شده بود بر کشور آلمان تحمیل گردید . این قرار داد کشور آلمان را تکه تکه کرد و هر قسمت آن را به یکی از کشورهای همسایه آلمان واگذار کرد که در مجموع بیش از 40233.6کیلومتر مربع از خاک آلمان همراه با جمعیت بیش از هفت میلیون آلمانی از آلمان جدا شد.و منطقه غرب رود راین نیز به عنوان بلاتکلیف تحت اشغال ارتش فرانسه در آمد. 
تجزیه خاک آلمان پس از جنگ جهانی اول
پس از جنگ جهانی اول ، متفقین برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند. سخت‌ترین قسمت این معاهده در مورد آلمان بود. متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند. جمهوری وایمار، دولتی که پس از فرار ویلهلم دوم، امپراطور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کرد. طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) می‌پرداختند. همچنین معاهده اندازه ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد، تمام زیردریایی‌ها و ناوهای قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساخت هواپیما و تانک و دیگر جنگ افزار تهاجمی را نداشت. به جز آن ٬ مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزه اقیانوس آرام، گرفته شد. ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگذار شد. و از همه مهم تر راینلاند-فالتز، اراضی حاصل‌خیز غرب رود راین برای ۵۰ سال به متفقین سپرده شد. بسیاری از این نواحی، نواحی حاصلخیز، کانه خیز و صنعتی آلمان بود. یک تاریخدان در این باره می‌گوید:
معاهده ورسای حدود سیزده درصد قلمرو پیش از جنگ آلمان، ده درصد جمعیتش، هفتاد و پنج درصد کانه‌های آهن آن و بیست و پنج درصد باکیفیت‌ترین معادن زغال سنگ آن را گرفت.
در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمی‌توانست محصولاتش را به فروش برساند 
نتیجه قرارداد ورسای ، گرسنگی و تحقیر برای مردم آلمان بود .
ششم اكتبر سال 1939 آدولف هیتلر رهبر وقت آلمان در پارلمان سراسري اين كشور حرفهاي قبلي خود را تكرار كرد و گفت كه سر جنگ با انگلستان و فرانسه را ندارد. اقدامات نظامي او تا كنون محدود به تامين وحدت آلماني هاي اروپا در زير يك پرچم بوده است. اما، اگر انگلستان و فرانسه به آلمان و منافع آن تعرض نظامي كنند در سركوب كردن آنها درنگ نخواهد كرد و در اين صورت، مسئوليت جنگ با آنها خواهد بود. 
اعلام آمادگی هیتلر برای صلح با انگلیس و فرانسه  
در پی نطق هیتلر در پارلمان سراسری آلمان (رایشتاگReichstag) كه آلمان به هدفهای خود كه پس گرفتن اراضی از دست رفته سال 1918 بود رسیده و اشتیاق به جنگ با انگلستان و فرانسه را ندارد و آماده مذاكره صلح برای برقراری نظمی نوین در اروپاست، انگلستان و فرانسه كه قبلا به آلمان اعلان جنگ داده بودند هشتم اكتبر1939 پیشنهاد  هیتلر را رد كردند و اعلام داشتند كه صلح واقعی تنها پس از شكست نظامی آلمان امكان پذیر خواهد بود. 
روزولت درخواست هیتلر  برای جلوگیری از گسترش جنگ را رد كرد 
 دوازدهم اکتبر سال 1939 روزولت رئیس جمهوری وقت آمریكا پیشنهاد  هیتلر را رد كرد كه میان انگلستان و فرانسه از یك سوی و آلمان از سوی دیگر واسطه صلح شود تا خونریزی بیشتری روی ندهد!. 
مورخان بی طرف که پس از جنگ جهانی دوم، روی این پاسخ تامل برانگیز تحقیق کرده اند نوشته اند كه هدف روزولت، ابرقدرت كردن آمریكا بود و حساب کرده بود که تنها یك جنگ بین المللی می توانست این هدف را تحقق بخشد. آمریكا از قاره های قدیم فاصله زیاد دارد و با جنگ افزارهای آن زمان، از یك جنگ جهانی آسیب چندانی نمی دید. امروزه، موشك است كه فاصله ها را از میان برداشته است. اگر پاسخ روزولت مثبت بود، شاید جنگ برسر لهستان به آن صورت گسترش نمی یافت و جهانی نمی شد. 
پیش بینی روزولت درست بود و آمریكا از میان ویرانه های جنگ جهانی دوم، به صورت یكی از دو ابر قدرت جهان قد علم كرد و با كنار رفتن مسكو از میدان بازی در آغاز دهه 1990، قدرت اول جهان شد. 
با اعلان جنگ کشورهای انگلستان و فرانسه به آلمان ، همسایه های آلمان با تهدیدها و تحریکهای بریتانیا سیاستهای بر ضد آلمان را در پیش گرفتند طوری که پیشوای آلمان نازی آدولف هیتلر دستور حمله به آنها را صادر کرد و آلمان در عرض چند هفته کشورهای هلند ، بلژیک ، دانمارک و نروژ را در نبردهایی برق آسا شکست داد و تسخیر نمود و آنها را ضمیمه رایش سوم کرد . و چندی پس از آن هم ارتش پر ادعای فرانسه را آن هم در حدود یک ماه شکست داد . 
با شروع جنگ با اینکه کشورهای آلمان نازی و ایالات متحده آمریکا اعلان جنگی نسبت به هم نداشته و دشمن یکدیگر محسوب نمی شدند با این وجود ایالات متحده تماما در پشت جبهه اعزام فراوان کمک و تجهیزات و نیرو به کشورهای انگلستان و فرانسه داشت . آدولف هیتلر با اطلاع کامل از این قضیه و اینکه آمریکا کاملا با آنهاست و متحد آنها به شمار می آید ، پس از حمله بزرگ نیروهای ژاپنی به بندر پرل هاربور آمریکا ، این کمکهای آمریکا به متفقین و ایستادگی آنها در مقابل آلمانها را رسمیت بخشید و به دولت ایالات متحده اعلان جنگ داد . 
وزارت اطلاعات آلمان اخباری را به دست به آدولف هیتلر رسانید مبنی بر اینکه کشور اتحاد جماهیر شوروی در پی آماده کردن نیروهای خود در غرب این کشور حاشیه مرزهای شرقی آلمان خبر دادند که نکته موثق آن انتقال تمامی کارخانجات و صنایع شوروی از غرب این کشور به شرق آنجا است و خود را برای نبرد با آلمان از پیش آماده می کردند. آدولف هیتلر در این جنگ میان اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی پیش دستی کرده و به شوروی با نام عملیات بارباروسا اعلان جنگ کردند . حملات برق آسای آلمانها در صبح روز یکشنبه 22 ژوئن 1941 آغاز شد و با سرعت بی نظیری پیشروی می کردند و کشورهای اتحاد شوروی را یکی پس از دیگری تسخیر می کردند و لشگرهای روسی یکی پشت دیگری یا تسلیم می گشتند و یا نابود . این پیشروی ها به گونه ای بود که روزنامه آمریکایی نیویورک پست نوشت:«باید معجزه‌ای به بزرگی نازل شدن انجیل روی دهد تا ارتش سرخ بتواند در مدت کوتاهی از یک شکست کامل رهایی یابد.» 
همزمان با این حملات و پیشروی ها ارتش آلمان با مشاهده تسخیر نواحی آفریقا توسط نیروهای انگلیسی به شمال آفریقا هم لشگرشی خود را آغاز کرد که در آنجا پیروز و بی رقیب میدان آفریقا کسی نبود جز فیلدمارشال اروین رومل که به خاطر پیروزهای شگفت انگیزش به روباه صحرا ملقب گشت . 
سرانجام نیروهای متفقین شامل کشورهای انگلیس ، آمریکا و کانادا در 6 ژوئن 1944 در سواحل نرماندی فرانسه عملیاتی با نام DD را با هدف آزاد کردن غرب اروپا آغاز کردند و فرانسه را و پس از آن کشورهای بلژیک و هلند را آزاد کردند و نیروهای شوروی هم بیکار نبوده و پس از تسخیر کشورهای اوکراین و بوگوسلاوی و لهستان ، پیشروی های خود را در آلمان آغاز کرده و از شرق و متفقین از غرب در آلمان پیشروی کرده و برلین به محاصره کامل نیروهای شوروی در آمد و سر انجام در روز 30 آوریل 1945 آدولف هیتلر با دیدن اینکه دیگر هیچ نیرویی برای دفاع وجود ندارد اقدام به خودکشی کرد و در روز 8 می همان سال آلمان رسما تسلیم نیروهای متفقین گشت و جنگ جهانی دوم در اروپا خاتمه یافت .
در برلین از ترکیب حزب کمونیست و حزب سوسیال دموکرات، "حزب متحد سوسیالیستی آلمان" (SED) به‌وجود می‌آید. سوسیال دموکرات‌ها در آغاز با این اقدام مخالفند اما در نهایت کوتاه‌ می‌آیند و به وحدت تن می‌دهند. اوتو گروته‌ول (Otto Grothewohl)، رهبر سوسیال دموکرات‌ها، تحت فشار شوروی دست ویلهلم پیک، رهبر حزب کمونیست را می‌فشارد. دست‌دادن دو سیاستمدار بعدها به یکی از سمبل‌های "جمهوری دموکراتیک آلمان" (آلمان شرقی) تبدیل شد و بر پرچم این کشور نقش بست.

۲۰ ژوئن ۱۹۴۸: آغاز دوران طلایی

"رفرم واحد پول" نخستین تجربه‌ی جمعی مثبت ساکنان مناطق غربی آلمان پس از جنگ است: شبانه تمامی مغازه‌ها پر از کالا می‌شوند. برای کسی که قدرت مالی دارد، همه چیز قابل دریافت است. هر یک از ساکنان مناطق غربی ۴۰ مارک دریافت می‌کنند.

۳ روز بعد، "رفرم واحد پول" در مناطق شرقی صورت می‌گیرد و مارک شرقی به وجود می‌آید. هر یک از ساکنان این مناطق ۷۰ مارک (شرقی) دریافت می‌کند اما در مناطق شرقی چیزی برای خریدن پیدا نمی‌شود.

۲۴ ژوئن ۱۹۴۸: محاصره‌ی برلین توسط شوروی

برلین که تا این زمان به چهار منطقه‌ی تحت نفوذ آمریکا، بریتانیا، شوروی و فرانسه تقسیم شده، توسط سربازان شوروی کاملا محاصره می‌شود. این اقدام قدرت‌های غربی را غافلگیر می‌کند. برلین غربی با ۲ میلیون و ۲۰۰هزار نفر جمعیت در محاصره‌ی کامل نیروهای شوروی است و به کمک نیاز دارد . قدرت‌های غربی تصمیم می‌گیرند، تسلیم نشوند و از راه هوایی به کمک ساکنان برلین غربی می‌شتابند. هواپیماهای متفقین غربی که به "کشمش‌افکن" شهره‌اند، ۲۷۸ هزار بار بر آسمان برلین غربی ظاهر می‌شوند و برای ساکنان این منطقه بسته‌های حاوی مواد خوراکی را پرتاب می‌کنند.

۲۴ ماه مه ۱۹۴۹: تاسیس جمهوری فدرال آلمان

با تصویب «قانون اساسی موقت»٬ جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) پا می‌گیرد. تدوین کنندگان قانون اساسی از تجربیات تلخ دوران جمهوری وایمار آموخته اند و در قانون اساسی جدید به حقوق اولیه شهروندان اهمیت بیشتری داده اند و به دولت‌های ایالتی و نیز صدراعظم٬ قدرت بیشتری واگذار کرده اند. در قانون اساسی جدید همچنین قید شده است که سرنگونی یک دولت تنها با انتخاب دولت جدید میسر است. «قانون اساسی موقت» تا امروز معتبر مانده است.

۱۵ سپتامبر ۱۹۴۹: انتخاب نخستین صدراعظم آلمان
مجلس فدرال (بوندس تاگ) سیاستمدار ۷۳ساله را به عنوان نخستین صدراعظم آلمان برمی گزیند. آدناوئر پیش از به قدرت رسیدن هیتلر شهردار کلن بود و در زمان حکومت ناسیونال سوسیالیسم به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شد و پس از جنگ یکی از بنیانگذاران حزب محافظه کار دموکرات مسیحی بود. او در موفقیت جمهوری فدرال آلمان نقش بسزایی داشت. آدناوئر سه دوره دیگر نیز انتخاب شد: ٬۱۹۵۳ ۱۹۵۷ و ۱۹۶۱.

کتبر ۱۹۴۹: ایجاد دومین کشور آلمانی
در مناطق تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی٬ شورای خلق تشکیل شده است. این شورا مجلس خلق را تاسیس کرده و این مجلس در روز ۷ اکتبر قانون اساسی «جمهوری خلق آلمان» (آلمان شرقی) را تصویب می‌کند. مجلس خلق در روز ۱۱ اکتبر ویلهلم پیک را به عنوان رئیس جمهور آلمان شرقی برمی گزیند و به اوتو گروته ول وظیفه تشکیل دولت را محول می‌کند.
۲۷ مه ۱۹۵۲: آلمان شرقی مرزها را می‌بندد

از سال ۱۹۴۵ تعداد زیادی از اهالی شرق آلمان روانه شهرهای بزرگ غرب آلمان می‌شوند. پس از ایجاد «جمهوری دموکراتیک آلمان» در شرق کشور٬ این جابجایی شدت بیشتری گرفته است. به همین علت دولت آلمان شرقی مرزهای خود را می‌بندد. فقط مرزهای برلین برای عبور و مرور باز هستند.
جنگ جهانی دوم تلفاتی در حدود 50 تا در برخی برآوردها 80 میلیون نفر را داشته است و خونین‌ترین جنگ تاریخ بشریت از زمان حضرت آدم تا به امروز محسوب می‌شود و چیزی در حدود 2.5% از کره زمین در آن جان خود را از دست دادند.

از تلفات جنگ تقریباً نصف آن مربوط به خود جنگ بوده و نیمه دیگر آن مربوط به تلفات ناشی از اثرات مربوط به جنگ مثل قحطی و بیماری بوده است، به‌طور مثال ایران که در جنگ جهانی دوم جزو کشورهای بی‌طرف بوده بیشتر تلفاتش به خاطر قحطی و شیوع بیماری بوده است و کمتر به‌صورت مستقیم از جنگ آسیب‌دیده است.

از تلفات جنگ جهانی چیزی در حدود 38 تا 55 میلیون نفر مربوط به افراد غیرنظامی بوده است و مابقی نیز مربوط به افراد نظامی بوده است، در طول این جنگ خانمان‌سوز چیزی در حدود 5 میلیون نفر اسیر جنگی در مدت حبس و زندان خود کشته‌شده‌اند.
آلمانی امروزی
در حال حاضر حدود ۲۸۹ میلیون نفر در جهان به زبان آلمانی صحبت می کنند.
از میان آنها، ۱۰۳ میلیون به عنوان زبان رسمی در کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس، لیختن اشتاین،لوکسامبورگ، بلژیکو ۷٫۵ میلیون به عنوان زبان غیر رسمی در جنوب ایتالیا و دانمارک، شرق فرانسه و کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان به این زبان تکلم می کنند.
گستره ی زبان آلمانی در خارج از اروپا، به عنوان زبان اقلیت که حدود ۱،۱ میلیون نفر هستند، در بخشهایی از برزیل، پاراگوئه، کانادا و نامیبیا در جنوب آفریقا رواج یافته است.